English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (868 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
exfiltration U خارج کردن از میدان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
out of bounds U خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
hors de combat U از میدان رزم خارج شده
compound wound generator U ژنراتوری که هم دارای میدان موازی و هم میدان سری میباشد
grenade court U میدان تیر یا میدان اموزش پرتاب نارنجک
high intensity magnetic field U میدان مغناطیسی شدت میدان بزرگ
lenz' law U جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد
battlefield recovery U اخراجات میدان رزم اخراجات میدان نبرد جمع اوری وسایل از کار افتاده رزمی
outfight U از میدان در کردن
inactivate U غیر فعال کردن ناو از رده خارج کردن یکان
ejection U خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
sort field U میدان جور کردن
To vacate the field . U میدان را خالی کردن
unship U خارج کردن
ejected U خارج کردن
to rule out U خارج کردن
eject U خارج کردن
bring out U خارج کردن
derail U از خط خارج کردن
ejects U خارج کردن
extraction U خارج کردن
phase out U خارج کردن
discharge U خارج کردن
ejecting U خارج کردن
expulse U خارج کردن
derails U از خط خارج کردن
derailed U از خط خارج کردن
discharges U خارج کردن
derailing U از خط خارج کردن
closure minefield U میدان مین سد کننده حرکت میدان مین ممانعتی دریایی
degauss U پاک کردن میدان مغناطیسی
write-offs U از دفتر خارج کردن
ablate U بریدن و خارج کردن
expectorate U ازشش خارج کردن
defecating U خارج کردن مدفوع
write-off U از دفتر خارج کردن
spews U با فشار خارج کردن
defecates U خارج کردن مدفوع
disarms U از ضامن خارج کردن
write off U از دفتر خارج کردن
lay on the table U از دستور خارج کردن
to put out of court U از دستور خارج کردن
disarmed U از ضامن خارج کردن
swap out U مبادله کردن به خارج
spew U با فشار خارج کردن
spewed U با فشار خارج کردن
spewing U با فشار خارج کردن
disarm U از ضامن خارج کردن
defecated U خارج کردن مدفوع
tables U از دستور خارج کردن
phase out U به ترتیب خارج کردن
tabled U از دستور خارج کردن
disseise U ازتصرف خارج کردن
to expel [from] U بزور خارج کردن [از]
decivilize U از تمدن خارج کردن
tabling U از دستور خارج کردن
defecate U خارج کردن مدفوع
table U از دستور خارج کردن
sweat out U بازحمت حریف را از میدان بدر کردن
deliberate breaching U پاک کردن با فرصت میدان مین
expels U منفصل کردن بزور خارج کردن
expel U منفصل کردن بزور خارج کردن
expelled U منفصل کردن بزور خارج کردن
expelling U منفصل کردن بزور خارج کردن
reeked U بخار ازدهان خارج کردن
reek U بخار ازدهان خارج کردن
unplugged U خارج کردن دو شاخه از سوکت
unplugging U خارج کردن دو شاخه از سوکت
unplugs U خارج کردن دو شاخه از سوکت
strike off the rolls U از صورت وکلا خارج کردن
emitting U بیرون دادن خارج کردن
to phase out something U به ترتیب خارج کردن چیزی
emancipating U از زیر سلطه خارج کردن
emitted U بیرون دادن خارج کردن
emits U بیرون دادن خارج کردن
emancipate U از زیر سلطه خارج کردن
To import goods [from abroad] کالا از خارج وارد کردن
reeks U بخار ازدهان خارج کردن
evacuated U اخراج خارج کردن یا شدن
uncouple U از حالت زوجی خارج کردن
emancipated U از زیر سلطه خارج کردن
emancipates U از زیر سلطه خارج کردن
withdrawals U خارج کردن عقب کشیدن
withdrawal U خارج کردن عقب کشیدن
evacuates U اخراج خارج کردن یا شدن
bail U عمل خارج کردن اب قایق
unplug U خارج کردن دو شاخه از سوکت
emit U بیرون دادن خارج کردن
evacuating U اخراج خارج کردن یا شدن
deconcentrate U از حالت تغلیظ خارج کردن
evacuate U اخراج خارج کردن یا شدن
reeking U بخار ازدهان خارج کردن
emitting U بیرون دادن از خود خارج کردن
emit U بیرون دادن از خود خارج کردن
emitted U بیرون دادن از خود خارج کردن
emits U بیرون دادن از خود خارج کردن
bowdlerize U قسمتهای خارج از اخلاق را حذف کردن از
snake out U خارج کردن کالا از انبار ناو
safing U از حالت مسلح بودن خارج کردن
breaks U از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
break U از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
to play in or out U با نواختن ارغنون یا سازدیگرواردیا خارج کردن
stripping crane U جرثقیل برای خارج کردن شمش از کوکیله
importation U عمل وارد کردن چیزی به سیستم از خارج
to move one's operation offshore U شرکت خود را به خارج [از کشور] منتقل کردن
discarding U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discarded U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discards U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
deviations U از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
deviation U از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
discard U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
hooked medallion U ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
courses U میدان تیر میدان
course U میدان تیر میدان
coursed U میدان تیر میدان
evicted U خارج کردن خلع ید کردن
evict U خارج کردن خلع ید کردن
evicting U خارج کردن خلع ید کردن
evicts U خارج کردن خلع ید کردن
smuts U تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
eviction U چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
smut U تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
external U مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
exfiltration U خارج کردن عده ها از مناطق تحت کنترل دشمن
externals U مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
sideline U ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sidelines U ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sidelined U ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
release U خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
evictions U چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
releases U خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
released U خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
sidelining U ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
break out U نوعی حمله برای خارج کردن گوی از منطقه دفاعی
denationalising U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalize U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizes U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizing U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalized U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalises U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalised U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
deforests U درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforest U درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforested U درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforesting U درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
label U مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
labeling U مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
labelled U مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
labels U مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
demonetization U سکه خارج از گردش جایگزین کردن مسکوکات جدیدبه جای سکههای رایج
text U پردازش کلمات یا استفاده از صفحه کلید کامپیوتر , ویدایش و خارج کردن متن به صورت حروف , برچسب ها و..
port U مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان خارج کردن یا ارسال داده به ماشین دیگر یا وسیله دگر میدهد
texts U پردازش کلمات یا استفاده از صفحه کلید کامپیوتر , ویدایش و خارج کردن متن به صورت حروف , برچسب ها و..
send in U وارد کردن بازیگر به زمین فرستادن بازیگر به میدان
hasty breaching U نفوذ تعجیلی در میدان مین عبور تعجیلی از میدان مین رخنه تعجیلی
demonetization U خارج کردن پول از گردش از اعتبار انداختن پول درگردش
tilting mixer U نوعی بتن ساز دوار که با کج کردن مخزن ان تمام بتن خارج میشود
osteotomy U برش استخوان و جداکردن و خارج کردن قسمتی از استخوان
reversion U هبه کردن مال غیر منقول بخ کسی به شرط حدوث امری در خارج یا گذشتن مدت معین هبه مشروط
cryptographic U تعداد کدهایی که در الگوریتم رمز برای مشخص کردن داده رمز دار و خارج از رمز به کارمی روند
service U شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
serviced U شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
reach U میدان
line of force U خط میدان
reaches U میدان
reached U میدان
reaching U میدان
place U میدان
plains U میدان
plainest U میدان
domains U میدان
plainer U میدان
line bay U میدان خط
plain U میدان
domain U میدان
ring U میدان
placing U میدان
agora U میدان
sq U میدان
places U میدان
frontage U میدان
field U میدان
frontages U میدان
aim U میدان
ROUNDABOUT U میدان
zero field U بی میدان
arenas U میدان
arena U میدان
piazza U میدان
spaces U میدان
field line U خط میدان
space U میدان
plaza U میدان
forum U میدان
forums U میدان
aims U میدان
open space U میدان
trone U میدان
aimed U میدان
scope U میدان
fields U میدان
Recent search history Forum search
1Potential
2off-season
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
2purchase off the registry
2purchase off the registry
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com